چشم مستت چه كند با من بيمار امشب
اين دل تنگ من واين تن تب دار امشب
آخر اي اشك دل سوخته ام را مددي
كه بجز ناله مرا نيست پرستار امشب
بيش از اين اي مرغ سحر خون به دل ريش مكن
كه به كنج قفس چون تو گرفتار امشب