سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  بازدید امروز: 6  بازدید دیروز: 0   کل بازدیدها: 82968
 
قصه با تو بودن
 
ای همنشین تنهاییم
نویسنده: مسافر تقدیر(یکشنبه 85/7/2 ساعت 9:6 عصر)

در خلوت تنهاییم نشسته بودم روی صخره ی ساحل روبه رویم خورشید
  ودر آن غروب بر سینه ی سرخ آسمان غم موج میزد...من بدان خیره آن
به من خیره جاری بود حلقه ی اشک در چشمانم و در آن غروب که در
   غم از دست دادنت جدا میکردند یک به یک تارو پود قلبم را جاری شد
اشک بر گونه ام.  زیر پیام موج ها دست به دست داده
تا بخوانند عطشم را  ناگهان صدای دلنشینی به خود خواند مرا.........آری
تو آمدی و پاک کردی اشکم را با دست مهربون و به آغوش کشیدی و
 با بوسه ای گرم بیدار کردی عشق مرده ام را دریا مینواخت باد ریتم میداد
وتو میخواندی آواز دلخواهم را و من میشکستم عمق نگاهت را اما تا گشودم
چشمم را باز دیدم قاب عکس خانه را اما من میمانم به امید دیدارت
ای همنشین تنهاییم..



نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دوستت دارم با من بمان
[عناوین آرشیوشده]

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| پیوندهای روانه ||
رایانه - تکنولوژی .. [50]
رهگذر [125]
ترنم عاشقی (آبجی مینا) [37]
لینک دوستان [83]
[آرشیو(4)]


|| مطالب بایگانی شده ||
مهر ماه
آبان ماه
زمستان 1385
پاییز 1385

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
قصه با تو بودن
مسافر تقدیر
ماساکنان معبد عشقیم آنجا ز کفر و دین خبری نیست مقصد اگرحریم توباشد برهیچ فرقه بسته دری نیست

|| لوگوی وبلاگ من ||
قصه با تو بودن

|| لینک دوستان من ||
دوستان خوبم

|| لوگوی دوستان من ||





|| اوقات شرعی ||


|| آهنگ وبلاگ من ||


|| وضعیت من در یاهو ||
یــــاهـو