سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  بازدید امروز: 16  بازدید دیروز: 5   کل بازدیدها: 83584
 
قصه با تو بودن
 
بعضی وقتا ...
نویسنده: مسافر تقدیر(یکشنبه 85/7/2 ساعت 3:22 صبح)
بعضی وقتا این قدر به نداشته هات فکر می کنی که کم کم یادت می ره که چه چیزایی داری و داشتی ! ... بعضی وقتا این قدر توی افکارت غرق می شی که فکر می کنی اونا واقعیت دارن و می خوای همون جا بمونی و زندگی کنی ... بعضی وقتا خودتم می دونی داری اشتباه می کنی ولی تاتهش می ری ... بعضی وقتا ... بعضی وقتا ... بعضی وقتا یادت می ره که اومده بودی که نسیم باشی ... یادت می ره قول و قرارایی رو که با خودت گذاشته بودی ... بعضی وقتا یه اشتباه کوچیک برات مثل یه جرقه توی انبار کاه می مونه ولی کاش انبار ، انبار کاه باشه ، به درک که بسوزه و خاکستر بشه ولی نیست ... این افکار و خودتی که آتیش می گیره و خاکستر می شه ... بعضی وقتا وقتی خاکستر شدی دوباره یه فرصت داری که همه چی رو دوباره از نو بسازی مث یه ققنوس ولی بعضی وقتا دیگه فرصت دوباره شروع کردن رو هم نداری ... بعضی وقتا دلت می خواد که بری یه جایی که فقط خودت باشی و خودت و می ری ، ولی یهو همه میان و پیدات می کنن ... بعضی وقتا میای جلوی چشم همه وایمیسی و هی می گی این منم ها ولی انگار هیچ کس نه تو رو می بینه و نه صدات رو می شنوه ... بعضی وقتا یه نقاب خوشحال می زنی و خودت رو پشتش قایم می کنی تا کسی نفهمه که چی توی دلته و این واقعا تو نیستی و بعضی وقتا تو بدون سانسور ِ خودت اشک می ریزی و دیگران بهت می خندن یا ... بعضی وقتا ... بعضی وقتا ... بعضی وقتا !


نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دوستت دارم با من بمان
[عناوین آرشیوشده]

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| پیوندهای روانه ||
رایانه - تکنولوژی .. [50]
رهگذر [125]
ترنم عاشقی (آبجی مینا) [37]
لینک دوستان [83]
[آرشیو(4)]


|| مطالب بایگانی شده ||
مهر ماه
آبان ماه
زمستان 1385
پاییز 1385

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
قصه با تو بودن
مسافر تقدیر
ماساکنان معبد عشقیم آنجا ز کفر و دین خبری نیست مقصد اگرحریم توباشد برهیچ فرقه بسته دری نیست

|| لوگوی وبلاگ من ||
قصه با تو بودن

|| لینک دوستان من ||
دوستان خوبم

|| لوگوی دوستان من ||





|| اوقات شرعی ||


|| آهنگ وبلاگ من ||


|| وضعیت من در یاهو ||
یــــاهـو